قتلهای دولتی و برونمرزی جمهوری اسلامی پدیده تازهای نیست و از بدو تاسیس حکومت، راهکاری برای سرکوب و خاموش کردن صدای مخالفان بوده است.
متیو کارنیچنیگ در مقالهای در نشریه پولیتیکو به سابقه جمهوری اسلامی در قتل و آدمرباییهای برونمرزی و مماشات اروپا در این مورد میپردازد.
در سالهای اخیر، برخی از این حملات شهروندان یهودی اسرائیلی را نیز هدف گرفته است، گویی جمهوری اسلامی سعی دارد به اسرائیل این پیام را بدهد که میتواند به اسرائیل در جایی که انتظارش را ندارد ضربه بزند.
دیوید بارنیا، رئیس موساد، در سپتامبر سال جاری گفت: «این رژیمی است که حکومتش را بر ارعاب و خشونت بنا کرده و از خشونت بهعنوان اقدامی مشروع حمایت میکند. این خودجوش و ناگهانی نیست. این تروریسم دولتی برنامهریزیشده و سازمانیافته استــ تروریسم راهبردی.»
کارنچنیگ مینویسد این روش جمهوری اسلامی تاکنون جواب داده است و بخش بزرگی از این موفقیت از آنجا ناشی میشود که اروپا، محل بیشتر عملیاتهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، از برخورد جدی با تهران بیمناک است.
به گفته مقامهای امنیتی، از سال ۲۰۱۵ تاکنون، جمهوری اسلامی بیش از ده عملیات در خاک اروپا انجام داده، که به مرگ دستکم سه نفر و ربایش چند نفر منجر شده است.
قتل، اولین راه چاره
به عقیده نویسنده، هرچند حل مسئله با حذف صورت مسئله نه تنها برای کشورهایی سرکش مانند ایران، روسیه و کره شمالی بلکه برای دموکراسیهایی مانند آمریکا و اسرائیل وسوسهانگیز است، بین این دو گروه تفاوت اساسی وجود دارد. در غرب ترور (مانند ترور بنلادن) آخرین راه چاره است، اما در کشورهای تمامیتخواه اولین راهحل است.
کشورهای تمامیتخواه، حتی اگر نقشه ترور خنثی شود، از آن همچنان برای ایجاد رعب و وحشت در دل مخالفانشان استفاده میکنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این موضوع افزایش تعداد حملات در سالهای اخیر را توجیه میکند. ایران سال گذشته در بازه زمانی چند ماهه، دست به چند حمله ناگهانی زد که از آمریکای لاتین تا آفریقا را در بر میگرفت.
کارنیچینگ در ادامه مینویسد این عملیاتها چه موفقیتآمیز باشند چه نباشند، جمهوری اسلامی میتواند از یک موضوع مطمئن باشد: بابت این دست اقدامها بهایی نمیپردازد.
در حالی که این جنایتها همواره آماج انتقاد غرب قرار میگیرد، بهندرت پیامدهای واقعی خواهند داشت. این موضوع بهویژه در مورد اروپا صدق میکند که رهبرانش به امید احیای توافقی برای مهار برنامه هستهای ایران و ازسرگیری روابط تجاری، از این جنایتها و سوءرفتارها چشمپوشی میکنند.
به نوشته کارنیچینگ، برخلاف آمریکا و اسرائیل، اروپا در چند دهه اخیر پذیرای جمهوری اسلامی بوده است و بسیاری از مقامهای اروپا انتقادشان از موضعگیری سختگیرانه آمریکا در قبال ایران را پنهان نکردهاند.
جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در سال ۲۰۱۹ وقتی هنوز وزیر خارجه اسپانیا بود، به پولیتیکو گفت: «ایران میخواهد اسرائیل را محو کند، این حرف تازهای نیست. باید با آن زندگی کرد.»
جمهوری اسلامی همواره از این قتلها برای حفاظت از خودش استفاده کرده است.
یک منبع اطلاعاتی غربی در این زمینه میگوید: «اصلیترین اولویت رژیم ایران ثبات داخلی است. رژیم مخالفانش در داخل و خارج را به چشم تهدیدی برای ثباتش میبیند.»
نویسنده مقاله معتقد است بخش زیادی از این بدگمانی از تاریخچه خود جمهوری اسلامی نشات میگیرد. خمینی پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۷۹، حدود ۱۵ سال در تبعید زندگی کرد، تجربهای که قدرت در تبعید را در باور جمهوری اسلامی حک کرد. به بیان دیگر، اگر خمینی توانسته بود از خارج یک انقلاب را رهبری کند، دشمنان رژیم هم میتوانند.
ابزار چانهزنی
با توجه به نزدیکی به ایران و حضور بسیاری از ایرانیان در تبعید در اروپا، طبیعی است که این قاره زمین عملیات ترور جمهوری اسلامی باشد.
سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی شبکههای عملیاتی گستردهای برای ربایش و ترور در سراسر این قاره ایجاد کرده است.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی با گروگان گرفتن شهروندان خارجی یا دوتابعیتی در ایران، از آنها بهعنوان اهرم فشار و ابزار چانهزنی استفاده میکند. بارزترین مثال، بازداشت اولیویه واندکاستیل، شهروند بلژیکی، به اتهام جاسوسی بود. واندکاستیل که رئیس دفتر شورای پناهندگی نروژ در ایران بود، در سلولی انفرادی در زندان اوین نگهداری میشد. سرانجام در پی گزارشها در مورد وخامت وضعیت جسمانیاش و درخواستهای خانوادهاش، دولت بلژیک موافقت کرد او را با اسدالله اسدی مبادله کند. اسدالله اسدی دبیر سوم سفارت ایران در اتریش بود که به اتهام دست داشتن در عملیات بمبگذاری در گردهمایی سازمان مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۸، در دادگاهی در بلژیک به ۲۰ سال حبس محکوم شد.
بنابراین به نظر میرسد این روش جمهوری اسلامی موثر است و جواب میدهد.
استفاده از غیرحرفهایها
رسوایی ماجرای بمبگذاری و دستگیری اسدی شاید روشن کند که چرا بیشتر عملیاتهای اخیر جمهوری اسلامی را خلافکارانی انجام میدهند که خبر ندارند برای چه کسی کار میکنند. به نوشته کارنیچینگ، این کار اگرچه به ایران امکان میدهد در صورت دستگیری مهاجمان، هرگونه دخالت در عملیات را انکار کند، احتمال شکست عملیات را افزایش میدهد.
یک مقام اطلاعاتی میگوید: «آنها بسیار ناشیاند، اما ردیابی فردی غیرحرفهای دشوار است. از سویی، میشود از آنها صرفنظر کرد. دستگیر میشوند، کسی اهمیتی نمیدهد.»
بهرغم تمام این اقدامها، نه آمریکا نه اروپا امید به احیای برجام را از دست ندادهاند.
به گفته رئیس موساد، «از دید ایرانیها، این ثابت میکند که از یک سو میشود با ظاهری غربفریب، گفتوگویی متمدنانه در مورد توافق هستهای داشت و از سوی دیگر، برای اقدامهای تروریستی علیه شهروندان و مقامهای ارشد آمریکایی برنامهریزی کرد. تا وقتی جهان چنین اجازهای میدهد، این افتراق مصنوعی ادامه خواهد داشت.»
نویسنده مقاله معتقد است اروپا باید از گذشته درس بگیرد و قبل از اینکه خیلی دیر شود، با تهران مقابله کند، اما شواهد و قراین حاکی از آن است هنوز آمادگیاش را ندارد تا موضعی سختگیرانه اتخاذ کند.
او در ادامه مینویسد با اینکه جمهوری اسلامی مخالفانش را خاموش میکند و برنامه هستهای و موشکیاش را سرعت بخشیده است، برخی رهبران اروپایی از مشاهده و درک تصویر بزرگتر عاجزند و همچنان احیای توافق هستهای را دنبال میکنند.
بورل اخیرا در مورد توافق هستهای گفت: «هنوز پابرجا است. به مسائل دیگر، که بیتردید نگرانمان میکند، ربطی ندارد.»
به بیان دیگر، بگذارید قتلها ادامه پیدا کند.